چه بارها که قایق رانی را دیدم
و دلم خواست هنگامی که اختیار زندگی ام به دست خودم باشد، از او تقلید کنم
که پارو رها کرده،
به پشت در گودی کف قایق خوابیده
و آن را به دست آب سپرده بود،
چیزی جز آسمان که آهسته آهسته بالای سرش می گذشت نمی دید،
و طعم خوشی و صفا روی چهره اش آشکار بود.
ZibaMatn.IR