زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زهرا رشیدپور
جغرافیای هرانسانی منشٵ دردهای اوست.....
متن بیو غمگین
چشمانش را که باز کرد،
یادش آمد که باید غم گین باشد.
به این فکر می کرد که زندگی اش بدون غم، مانند غذایی است بی نمک.
سپس خواست که باقی روزش را در غم حل شود....
متن داستانک
چه بارها که قایق رانی را دیدم
و دلم خواست هنگامی که اختیار زندگی ام به دست خودم باشد، از او تقلید کنم
که پارو رها کرده،
به پشت در گودی کف قایق خوابیده
و آن را به دست آب سپرده بود،
چیزی جز آسمان که آهسته آهسته بالای سرش می گذشت نمی دید،
و طعم خو...
متن جملات برگزیده
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است...
متن تک بیت
«از درد نمی ترسم . درد با خودمان به دنیا می آید، با ما بزرگ می شود و همیشه با ماست. ما به آن عادت کرده و احساس می کنیم همیشه باید با ما باشد؛ مانندِ دست ها و پاهایمان. حقیقتی بگویم: من از مرگ نیز نمی ترسم. کسی که می میرد یعنی اینکه زنده بوده و از هیچ...
متن دل نوشت
دلم از نبودنت پر است
هر روز خاطراتم را الک می کنم
و جز دلتنگیِ تو چیزی برایم نمی ماند
نه تو آمدی
نه فراموشی
خیالی نیست
من کوه می شوم و پای نبودن هایت می مانم.
عزیز اسمونی من...
متن دلنوشته غمگین
غم ات مباد که دنیا ز هم جدا نکند
رفیق های در آغوش هم گریسته را
رفیق...ic1805♡...
متن تک بیت
و ناگهان در نبودن ها
هیچ تسلایی نمى بینی
نه پیراهنى فراموش شده، آویخته در کمد
نه یک کتابِ نیمه باز، کنار تخت
نه آن چمدان کهنه زیر پله ها
نه چروک پرده ای
نه قلم و دفترى افتاده زیر مبل سبز
نه بوى عطری
نه خطی
نه شعری
نه خاطره ای
نه حتى عکسی
...
متن نوشته های غمگین
«اساساً از حرف زدن بیزارم. هر چه هم بگویم از نظر خودم اشتباه است. وقتی حرف می زنم، اهمیت و جدی بودن چیزی را که می گویم از بین می برم. چون حرف پیوسته از هزاران عامل بیرونی و هزار قید و بند خارجی تأثیر می پذیرد، بنابراین کم حرفم، نه تنها از روی ضرورت ب...
متن دست نوشته
مینویسم شعر به یادت
میفرستی شعر برایش
این رسم روزگار نیست
گذر از تو کار ما نیست
1805♡...
متن شعر
گاه با دوستی حرف زدن
هرچند پرت و پلا
عجیب به آدم کمک می کند ،
گریز گاه خوبی است....
متن جملات کوتاه
زنده بودند، نفس می کشیدند و حتی لبخند به لب هایشان داشتند اما از دور که نگایشان می کردم، غباری از غم به رویشان، به روی صورت شان نشسته بود!...
متن نوشته خاص
از پنجره به شانس خیره شده بود، از خیابان بغلی گذر می کرد! دلش خواست که با او رفیق شود. از پنجره دور شد. روز و شبش را به یاد آورد! هفته ای ۴۵ ساعت کارکردنش برای دیگران، ۲۶ ساعت کار کردن برای رویاهایش! کمی بیشتر فکر کرد اما ساعتی برای سرگرمی هایش نیافت...
متن داستان کوتاه
«چیزی که تحمل ناپذیر است، حس میکردم از همه ی این مردمی که میدیدم و میانشان زندگی میکردم دور هستم. ولی یک شباهت ظاهری، یک شباهت محو و دور، و در عین حال نزدیک، مرا به آنها مربوط میکرد.»...
متن جملات منتخب
«از میان پلکهای نیمه باز خسته دل نگاه می کنم: مثل موجها تو از کنار من دور می شوی... باز دور می شوی. روی خط سربی افق یک شیار نور می شوی.»...
متن شعر معاصر