اوج دلتنگی زمانیست ک دل بی تاب است و طاقت دلتنگی کم ...
قهوه ای تلخ مینوشی ..
بغض گرفته در گلویت را قورت می دهی..
از پنجره اتاقت باران را تماشا میکنی..
خودت را در تنهایی خویش ب یاد او بغل میکنی..
ارام پلک های خیس شده از قطره اشکت را پاک میکنی..
ب چشمان به انتظار نشسته ات می گویی من عمرم ب انتظارش رفته است هر چند میدانستم اینده بی ثمر است...
ارام گریه کن
چشمان من ،ب کدامین وفایش چنین دلتنگی...
ZibaMatn.IR