زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ساعت دقیقا هشت با باران رسیدم
قطره به قطره آسمان را می دویدم


جای کبوترهات گشتم دور گنبد
خورشید را پابند فرمان تو دیدم


تا کم شود بار گناه از روی دوشم
از چشم بارانیِ خود منت کشیدم


لبریز شد از عطر باران جانمازم
در سجده ام طعم اجابت را چشیدم


آهو. شدم تا. ضامن. آهم تو. باشی
دل از همه جز دامن مهرت بریدم

یک زائر دلخسته از جنس کویرم
یک آسمان غم دارم اما پر امیدم


چون زعفران گل کرد خوابم از حضورت
رنگین شد آن رویای شیرینی که دیدم


هرچند دعبل نیستم شاعر که هستم
تنها اگر از تو بگویم رو سپیدم

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن