متن زائر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زائر
ساعت دقیقا هشت با باران رسیدم
قطره به قطره آسمان را می دویدم
جای کبوترهات گشتم دور گنبد
خورشید را پابند فرمان تو دیدم
تا کم شود بار گناه از روی دوشم
از چشم بارانیِ خود منت کشیدم
لبریز شد از عطر باران جانمازم
در سجده ام طعم اجابت را...
چون کبوتر شده ام جلد هوای گنبد
زائرم از کرمت لطف نما دانه بریز
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
دل بسته به کنج حرمت حضرت باران
هر روز دعا با دل خون دیده ی گریان
قسمت نشد از قافله ی عشق عقب ماند
این زائر عاشق نرسیده است به مهران
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
هرروز دعا با دل خون دیده ی گریان
هی نذر ولی نه نرسیدیم به مهران
نگذار که این زائرت از عشق بمیرد
دل بسته به کنج حرمت حضرت باران
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
دلم شکست و غزل شرحی از جدایی شد
گرفت قلب زمین و زمان فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
رسید دسته ی پروانه های خونین بال
کنار ناله ی نی ها چه نینوایی شد
فلک دوباره ازاین ماجرا به تنگ آمد...
من آمدم به حریمت حریم امن دعایت
چه میشود که نگاه کرم کنی به گدایت
سلام بر تو ازاین زائری که غرقِ گناه است
دلش چو کفتر جلدی گشوده پر به هوایت
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
امام رضا (ع)
سلام آقای خوب و مهربونم!
اجازه هست من هم زائرت شم؟
ضریحت رو بگیرم قد عمرم
شده حتی یه لحظه شاعرت شم!
سرم پایینه از بس بغض دارم
منو مهمون آغوشت کن این بار
یه برگم زیر آوار غم و درد
تو این برگو از این پاییز...
خوش به حال زائری که در صحنت
زیر باران اسیر رحمت تو شد