آنقدر که محو تماشای چشمانت بودم از دلم غافل شده بودم…
آنقدر گرم تماشای تو شده بودم که از یاد بردم به دلم هم سری بزنم
به مرور گرفتار چشمانت شدم.
و چشمان تو، شیرین ترین حبسی بود که میتوانستم بکشم…
سرآخر زمانی متوجه دلم شدم که کاملا اسیر وجود تو شده بود…
۳ مرداد۱۴۰۲۳
الهه قائمی
ZibaMatn.IR