تو شب باش، تا من ستاره بارانت کنم،
تو آسمان باش، تا من ابر میان آغوشت باشم،
تو دریا باش، تا من ماهی زیبای میانه ات گردم،
تو گل باش، تا من سبزه زار وجود تو گردم،
تو آفتاب باش، تا من بیابانی پر از زیبایی تو بشوم،
تو خدا باش، تا من ذکر نام تو را زمزمه کنم،
تو دینم شو، تا من رهرو آن آیین باشم،
تو عشق باش، تا من شناسنامه ی عشق را صادر کنم،
تو سرزمینم باش، تا من سرود ملی ات را با خونم بنویسم،
تو من باش، تا دوباره خودم را دوست بدارم.
شعر: شنو محمد زاخو
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR