ابر می بارد و من در تب و تابم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ابر می بارد و من در تب و تابم ز هجر
چون کنم با دل شیدا و غم عشق و فجر؟

صبح و شب در پی او گشته ام حیران و مست
که مگر یابم از این عشق دل آزار گذر

ای نسیم سحری، بوی گلش را برسان
تا که آرام شود قلب من از دوری و سحر

دل من بسته به زنجیر محبت شده است
که دگر نیست مرا طاقت این بند و شجر

هر چه کردم که ز یادش بروم، ممکن نیست
که دلم بسته به آن روی چو ماهش به نظر

چشم من خیره به راه است و دلم در تب و تاب
که بیاید ز ره دور، به دیدارم به بر

در خیالم همه شب با رخ او راز کنم
صبح گردد و بمانم به همان حال و نظر

گر بیاید ز ره دور، به چشمانم نور
تا که روشن شود این دیده ی تاریک و اثر

ابر می بارد و من چشم به راهش ماندم
که بیاید ز ره عشق، به پایان سفر

دل من بسته به زنجیر وفای او شده
چون کنم با غم این عشق و دل بی خبر؟

مهدی غلامعلی شاهی

ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشتراک‌گذاری