در دل شب های تار از غم رهایی یافتم
در سکوتی بی صدای دل، نوایی یافتم
در میان ظلمت شب، نوری از خورشید بود
با نگاهی مهربان، لطف خدایی یافتم
چون نسیم صبحگاهی، بر دلم آرامشی
در عبور از کوچه ها، بوی صفایی یافتم
هر کجا رفتم به دنبال امید و آرزو
در دل هر آینه، تصویر ز جایی یافتم
چشم دل باز کردم و دیدم که در این راه
در کنار هر قدم، عشق و وفایی یافتم
با غزل های دلم در کوچه های زندگی
در میان هر غزل، شعری به جایی یافتم
لحظه ای از یاد نبردم آن نگاه مهربان
در سکوت شب، صدای آشنایی یافتم
در دل هر شب به یاد آن سحرگاهان خوش
از غم و اندوه و درد، راه رهایی یافتم
با دلی پر از امید، راهی شدم سوی نور
در مسیر زندگی، آرامش و جایی یافتم
در کنار هر غزل، شعری ز دل بود و عشق
با نگاه عاشقان، مهر و صفایی یافتم
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR