در دل آن کوهساران، ابرها در رقص باد
قصه ی باران و عشق از آسمان افکنده یاد
ماه در آغوش شب، چون نقره ای در کهکشان
می فشاند نور خود بر دشت و کوه و بامداد
جویباران زلال از دل کوهستان روان
می سرایند نغمه ای از عشق در هر بیداد
برگ های سبز با رقص نسیم آشنا
هر درختی در سکوتش می شود با او همزاد
چشمه ساران زلال از دل کوهستان روان
می نوازند نغمه ی عشق بر دل های آزاد
در حریم آسمان، پرواز پرستوها خوش
هر کجا عشق است، آنجا می شود دل ها آباد
ابرها در آسمان با بادها هم سفرند
قطره های باران بر خاک تشنه چون فرهاد
در عبور از جاده های عشق و شور زندگی
نور امیدی به هر دل خسته ای باشد بنیاد
چشم دل بر روی یار و عشق او بیدار ماند
هر نگاهی از نگاه یار ما را می کند شاد
راز دل با عشق بر لب های ما جاری شود
عشق در هر گوشه ای از این جهان باشد معاد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR