در شب هجران تو ای ماه، ستاره می شمارم
تا سحر با اشک چشمم، غم دوباره می شمارم
هر نفس صد بار جانم را فدایت می کنم من
عمر خود را با تپش های دل پاره می شمارم
گر چه دورم از تو، اما در خیالت غرق گشتم
موج های عشق را در بحر خاره می شمارم
زخم های سینه ام را مرهمی جز وصل تو نیست
داغ های عشق را بر جان و چاره می شمارم
در کویر تشنگی، لب های تو چون چشمه ای است
قطره های حسرتم را بی شماره می شمارم
گیسوانت دام صیادی است و من مرغی اسیرم
تار موی یار را چون رشته واره می شمارم
چشم مستت فتنه انگیز است و من مفتون و شیدا
ناز و غمزه های چشمت را هماره می شمارم
گر چه صد ره توبه کردم از می لعل لبانت
باز هم جام شرابت را قراره می شمارم
در شبستان غمت شمع وجودم می گدازد
لحظه های سوختن را شعله واره می شمارم
عمر من در انتظار روی ماهت می گذرد
روزها را در امید یک نظاره می شمارم
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR