اشک من دریا شد و طوفان به ساحل ها رسید
موج غم از چشم تر تا قلب محفل ها رسید
عشق چون آتش زبانه می کشد در سینه ام
شعله اش از جان من بر جمع مشعل ها رسید
گل به گلزار وجودم خار شد از هجر یار
ناله ام از بلبلان تا گوش گل ها رسید
آسمان را تیره کردم از غبار آه خویش
دود این آتش به ماه و اختر و زحل ها رسید
قامتم چون سرو لرزان گشت در باد فراق
لرزه ی اندام من بر شاخ سنبل ها رسید
چشمه ی چشمم روان شد در مسیر عشق او
آب این چشمه به دریا و به ساحل ها رسید
کاروان عمر من در وادی حیرت گم است
گرد این سرگشتگی تا راه منزل ها رسید
نقش رخسارش نهان در پرده ی اشکم شده
تصویرش از چشم من تا قاب محمل ها رسید
در خیالش غرق گشتم همچو ماهی در محیط
موج این دریای عشق از دل به ساحل ها رسید
عاقبت از خود گذشتم در طریق عاشقی
نام من در عشق او تا اوج کامل ها رسید
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR