شور را از نغمهٔ دلدار می خواهم چنان
عشق را از لحظهٔ دیدار می خواهم چنان
نیست آرامش میان موج های بی قرار
ساحل امنی ز دریا دار می خواهم چنان
چون نسیم، با گل های تازه می گویم سخن
عطر دل انگیز گلزار می خواهم چنان
از ادب دور است در محفل، سکوتی بی صدا
نغمه ای از جان و دل، بسیار می خواهم چنان
تا سراپای وجودم شوق پرواز است و شور
بال هایی از خیال و کار می خواهم چنان
نیست اینک در جهانم لحظه ای بی اضطراب
از سکون لحظه ای بیدار می خواهم چنان
در تلاطم موج تا ساحل رساند خویش را
کشتی از همت و ایثار می خواهم چنان
توبهٔ عاشق ندارد پیش دلدار اعتبار
لحظه ای از عشق استغفار می خواهم چنان
صورت آیینه ها را نیست تابِ نور عشق
گاه گاهی مرهم زنگار می خواهم چنان
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR