دست های مادرم، کتابی هستند که هیچ نویسنده ای توان نوشتن شان را ندارد. هر خطی که بر آن نقش بسته، قصه ای از رنج و صبوری است از روزهایی که خنده های مرا خریدند و شب هایی که بی صدا گریستند
این دست ها، روزگاری شادابی گلبرگ داشتند، اما امروز به پوست درختانی می مانند که باران و باد را دیده اند. لمس این دست ها، آرامشی است که هیچ بهشتی آن را ندارد
اگر روزی دستانش را از من بگیرند من تمام جهان را از دست داده ام پس هر بار که به دست های مادرم نگاه می کنم قسم می خورم که تا نفس دارم، در میان این دستان کودک باقی بمانم.
باران کریمی آرپناهی
تاریخ انتشار ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳
ساعت ۲۱ و ۷دقیقه
💚اگر نوشته ها و اندیشه هایم برایتان الهام بخش بوده، خوشحال می شوم که نام این قلم را در کنار آن یاد کنید. ذکر نام نویسنده، نشانه ای از احترام به زحمت و هنر است. سپاسگزارم از توجه شما🌱🧚♀️
ZibaMatn.IR