در دل شب های تاریک ماه می تاب...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در دل شب های تاریک، ماه می تابد به راز
می برد از دیده ها، آن چهره ی پر از ناز

ابر نمی پوشد ز خورشید، نور جاودان
چون که زلفت می زند بر چهره ات پرده ساز

صبح به لب دوخته، راز شب نمی ماند پنهان
چون کنم با دل صد چاک، این درد جان گداز

سرو به قامت بلند، درختان را سروری
لیک به تاک دیگری، دست هست در پرواز

صحبت ناسازگار، چون خاری بر پیراهن
می کنم از سینه بیرون، این دل پر از نیاز

هر دلی که در قفس، از چار دیوار شد تنگ
روزن جنت شمارد، حلقه ی فتراک راز

گریه در پیش بی دردان، ندارد هیچ حاصلی
چند بکاری در زمین شور، این تخم پاک باز

تیغ به خون تشنه تر، می گردد از جوهر خویش
رحم نیاورد به دل، آن غمزه ی بی نیاز

کار روغن می کند، با آتش یاقوت ناب
از خموشی نیست پروا، شعله ی ادراک باز

آسمان از گردش خود، باز می ماند ز اوج
گر زمین بیرون دهد، آسودگان خاک باز

مهدی غلامعلی شاهی

ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشتراک‌گذاری