شب های سرد را هیچ ژاکتی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

شب های سرد را هیچ ژاکتی نمی فهمد
دستان یخ کرده ام اما چرا.
گونه های خیس را هیچ دستمال کاغذی نمی فهمد
بالش خیسم اما چرا.
گوشی تلفن چه می فهمد برای چه بوسیده میشود
کفش هایم چه می فهمد چرا یک کوچه ی خاص را هر روز قدم می زنم
و مادرم نمی داند چرا هر روزی که می گذرد، سال ها شکسته تر میشوم
و تو هم حتما نمی دانستی ....

ZibaMatn.IR

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر از سردی و رنج درونی شاعر می‌گوید که قابل درک برای اشیاء بی‌جان مثل ژاکت، دستمال کاغذی، تلفن و کفش نیست. درد شاعر فراتر از لمس فیزیکی است، او سال‌هاست شکسته‌تر می‌شود و حتی مادرش هم از عمق رنجش آگاه نیست. تنهایی و بی‌کسیِ عمیق شاعر در این شعر موج می‌زند.

ارسال متن