ـבلم می خواهد در چمنزاری مهمان...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
1 امتیاز از 1 رای

ـבلم می خواهد در چمنزاری مهمان باشم
زمانش در خواب وفضایش غرق درسکوت باشد.
با گشاده رویی به پیشوازم بیاید خود را در آغوشش پهن کنم تا به
تن خسته و روح روانم جانی دوباره ببخشدو نور خورشید غم هایم را کود کند و با امدن قطره شبنمی از دل اسمان باز بذر امید در دلم جوانه زند .
سرم را روی دامان چمنزار بگزارم وبا خیالی اسوده افکار پریشانم را به دست فراموشی بسپارم و در آن هنگام کرکره ی ذهن پریشانم را ببندم رویش بچسبانم تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد.
نفس های حبس شده در سینه را رها سازم و. روی چمنزار ، غلطی زنم و گیسوانم را به دست نسیم بسپارم..
چشمانم را به ارامی ببندم تا خورشیـב تابان با گرمایش ارامش را به رگ هایم تزریق کنـב و مست از عطر چمنزار با صدای نت آبشار خواب عمیق چشمانم را مهمان خویش کند..

نویسنده#المیرا پناهی درین کبود
ZibaMatn.IR
ارسال متن