چتر را دید و به دست...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- چتر را دید و به دست...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
چتر را دید و به دست خویش بشکستش زجهل
بیخبر کاین سایهبان، بر سر بود، آری وطن
چونکه باران زد در آن سایه در آسایش نشست
نشنود آوای خطر، از جهل وی ویران شد وطن
نفهمید ار وطن گردد خراب، آغازِ درد
بر سر او میچکد بارانِ بلا دمبهدم
گاه با نیرنگ، گاه از نادانیِ محض
میدرند آن را که باشد مایهٔ امن و حرم
چتر اگر لرزد شبی در سیلِ سخت حادثه
قطرهقطره میچکد از خون ما، نه از قلم
آنکه با شمشیر نخوت میزند بر سقف خویش
بیخبر باشد ز سوز عاشقان همقسم
سایهای گر داشتی، از مهر او بود از وطن
نه ز نیرنگت که افتادی به سرابی بی هدف
وای روزی که ز خواب غفلت افتی در هراس
لیک بینی چتر افتادهست و قدم بی وطن
ای خدا، این مردمان را با محبت زنده کن
تا نسازند از جهل خود، وطن راویران
عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR