چو این شب سیاه به پایان...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- چو این شب سیاه به پایان...
چو این شب سیاه به پایان رسد،
به لبهای کودک، لبخند دل رسد.
شکوفهست اگر چه به خون تر شده،
ولی باز امید، به جان، دم رسد.
در آوار و آتش اگر مانده اند
، به اذن خدا به مقصد رسد.
روایت تمام است اگر، لحظهای
به دست آبی به کربلا رسد.
کسی آستین از غم افشاند
اگر مهر، مهمان هر آدم رسد.
شما ای چراغان در حق شب،
دلتان پر از نور و سرشار رب
زمین، گرچه تنگست و دیوارها،
شما را نترسانَد این افیونها
که فردا به نام شما میوزد،
نسیمی که از صبر، معنا دهد.
شما پیروزی، اگر زخم هست،
خدا در دلِ زخم، باران ببست.
نه دیوار میمانَد و نه قفس،
که خورشید برخیزد از هر نفس.
کجایند آنان که دم میزنند؟
ز انسان، ز لبخند، غم میزنند؟
کودک میسوزد، جهان خوابهاست،
دل از سنگ و لبها پر از قابهاست.
اگر چشمهی اشک خشکیده شد
صدای حق از دل جوشیده شد.
مگر حق این کودک، بازی نبود؟
خندیدنش نیز سازی نبود؟
ولی آه مظلوم، آتش شود،
و دنیا به زانو ز خواهش شود