دست بی دست تو افسانه ی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- دست بی دست تو افسانه ی...
دستِ بیدستِ تو افسانهی مردان شده
آستین خالیات پرچم ایران شده
بیتو در میدان چه بیرنگ است رنگِ زندگی
خاکِ راهت قبلهی دلهای بیجان شده
پرچم هم هر صبح میگیرد به نامت اهتزاز
تا صدای غیرت از باز مانده روحت دمی شده
خاک میگوید: قسم بر زخمهای بیصدا
دستت هم بی ادعا، کوه است و طوفان شده
حسینِ بیدست، ای افسانهی فتح و جنون
با شهادت جنگ زمانه، رو به پایان شده
دستِ خالیات به از صد لشکر وجنگ بود
خاک هم از هیبتت سرباز طوفان شده
ای فدای دستهای بیصدا، بیادعا
نام تو در کوچههای عشق، عنوان شده
هر که مردی را به شوقِ نامِ تو پیموده است
در مسیر عاشقی، تا ابد مهمان شده
با تو پیمان میبندیم: اگر بی نفس چون تو بیپروا رویم
تا که در طوفانِ مردانگی، ایمان جان شده
انگاریک دست صدا داردو زجهان و غوغا شده
نام خرازی است که فریادو شهید جان شده