سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
برای کودکانِ غزه بمب در مدرسه افتاد!بچه ها ترسیدند! آن قدر که پیر شدند و نفس های آخرشان رادر حیاط؛ پشت نیمکت؛ روی دفتر مشق، جا گذاشتند و رفتند!رفتند تا جایی پیدا کنند؛برای کشیدن آسمانی صاف و بی صدای شلیک گلوله! برای کودکانگی در گیجاگیجِ مزارع گندم! برای لمس بال پروانه به وقتِ رقصیدن! ولی خوب می دانم؛یکی از آن ها، خورشید خواهد شد! و فردا را عاشقانه تر خواهد سرود!آن روز اگر زنده بودی! سلام مرا به چشم های پر از شکوفه...
اوضاع خراب است تماشا نکنیددیدید که ظلم است حاشا نکنیدآزاده اگر هست بگویید بیااین غره بدر است بد تا نکنید...
غزهاگرچه آتش و خون بر سر روی تو می ریزدغبار غم به روی برج و باروی تو می ریزدمیان نارفیقانت به چشمان خودم دیدمچه شمشیر خیانت ها به پهلوی تو می ریزدبرای کودکان بی پناهت لای لایی کنکه اشک ماتم از چشم بلا جوی تو می ریزدکبوتر خانه ای از خون میان آشیانه داریکه آثار ستم از زخم ابروی تو می ریزدهنوز از شاخه های سبز زیتون قصه میگویدپر و بالی که از فوج پرستوی تو می ریزدبه گوش دخترانت با پریشانی چه می خواند؟سحرگاهی که بغضش ر...
حرف مردم غزه جنگ ونسل کشی بسه...
مردمون غیوروداغدیده فلسطین اسمتون توتاریخ بامقاومت نوشتین...
لبریز از غم کاسه ی صبر جهان استدر انتظار منجی کل زمان است بیت المقدس گشته کانون مصیبت دردش برای مسلمین خیلی گران استاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
ای مهربان خلق جهان نامهربان است غزه اسیر فتنه اهریمنان استبیت المقدس گشته کانون مصیبت لبریز از غم سینه صاحب زمان استاعظم کلیابی بانوی کاشانی...
غزه درخون....موشک های سرباز...نفس خون آلود.....رهبران بی رحم جنگ..............