تمام شب را در کنار دریا...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شاعرانه عاشقانه
- تمام شب را در کنار دریا...
تمامِ شب را در کنارِ دریا،
در آن جزیره،
در آغوش تو خوابیدهام.
تو
میان لذت و خواب،
میان آتش و آب،
وحشی و شیرین بودی.
شاید دیرهنگام،
رویاهایمان در بالا یا در ژرفا بههم پیوستند؛
بالا، همچو شاخههایی جنبان بر موجۀ بادی مشترک؛
زیر، همچو ریشههای سرخ که تماس میگیرند.
شاید رؤیای تو
جدا از رؤیای من گذشت
و بر آن دریای تاریک
در پیام گشت—چنانکه پیشتر، وقتی که تو نبودی،
هنوز در نیامده بودی،
و من بیخبر
دریانورد کنار تو بودم.
چشمانت دنبال آن چیزها میگشتند—
نان، شراب، عشق، خشم—
چیزهایی که اکنون بر تو میبارانم؛
زیرا تو جامی هستی که منتظر هدایای زندگیام بود.
تمامِ شب،
خوابیدهام در کنار تو
در حالی که زمینِ تیره
با مردگان و زندگان میچرخد.
و ناگهان،
در میانهی سایه،
بازوانم کمرت را حلقه کرد؛
نه شب، نه خواب
توانستند ما را جدا کنند.
خوابیدهام با تو
و در صبحگاه، دهانت،
بیرونآمده از رؤیای خویش،
مزهی خاک،
مزهی آب شور دریا،
مزهی جلبک،
مثل ژرفای زندگیات را به من چشانده است.
و بوسهای که با طراوت سپیده،
بر لبانم نشست
چونان که مهمان دریاییست
از آن دیاری که ما را احاطه کرده است.
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، توصیف عاشقانهی شبی را در کنار دریا و در آغوش معشوق بیان میکند. عشق شاعر، ترکیبی از وحشیگری و شیرینی است. رویاهایشان در هم آمیخته و شاعر، معشوق را به نعمتهای زندگی تشبیه میکند. با وجود جداییهای گذشته، اکنون پیوندی ناگسستنی دارند و بوسهی صبحگاهی، نمادی از پیوند عمیقشان با طبیعت است.