قفس اما نفهمید از چه شد...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

قفس اما نفهمید از چه شد این ماجرا
پر ز خون شد، ماند تنها پرزنِ بی‌ادعا

دانه می‌داد و نمی‌دید آن دل شوریده را
بند را پنهان میان مهر می‌کرد از جفا

آسمان از من گریزان، بال من بی‌سرپناه
هر چه کردم تا پرم گیرد، نشد جز اشتباه

خواستم آزادی اما دیدم آن افسانه بود
چشم من دید آنچه پنهان بود زیر ماسِوا

من که عمری بال بستم تا روم در آسمان
آخرش زخمی شدم با بغضی از بی‌هم‌زبان

حسن سهرابی
ZibaMatn.IR

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، درد پرنده‌ای را در قفس بیان می‌کند که ظاهراً با محبت نگاهداری می‌شود، اما در واقع اسیر است. او تلاش برای آزادی می‌کند اما به اشتباه می‌افتد و زخمی می‌شود. محبت ظاهری، آزادی واقعی را پنهان کرده و او در نهایت با حس یأس و ناامیدی روبروست.

ارسال متن