در سحرگاهان غم جان یاد باران...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- در سحرگاهان غم جان یاد باران...
در سحرگاهان غم جان، یاد باران میکشد
خواب شبنم را به دامان، یاد باران میکشد
در دل آیینهها تصویر مهتابی شکفت
قصهی مهجور دوران، یاد باران میکشد
بر لب خاموش شب، آواز نیلوفر نشست
نغمهی خاموش و پنهان، یاد باران میکشد
در گذرگاه غزل، افسانهی پروانهها
شعلهی بیتاب عصیان، یاد باران میکشد
در نگاه خستهی من، سایهی سرو بلند
خاطرات باغ و بستان، یاد باران میکشد
دستهای تشنهام را بوسهی شبنم ربود
عشق را در دشت و دامان، یاد باران میکشد
در دل هر برگ زردی، قصهی پاییز هست
رنگ خونین غم جانان، یاد باران میکشد
در شب بیخواب مه، فانوس امیدم شکست
گریهی خاموش چشمان، یاد باران میکشد
در غبار کوچهها، آوارهی رویای خویش
خاطرات خانه ویران، یاد باران میکشد
در حریم سینهام، طوفان خاموشی وزید
راز دل را اشک پنهان، یاد باران میکشد
مهدی غلامعلی شاهی
تفسیر با هوش مصنوعی
این غزل، با تم باران، نمادی از غم و خاطرات گذشته شاعر است. یاد باران، احساسات مختلفی از اندوه و دلتنگی تا عشق و امید را در لحظههای مختلف زندگی شاعر زنده میکند؛ از شبنم صبحگاهی تا خاطرات باغ و بستان و حتی خانه ویران. باران، واسطهای برای بیان دردهای پنهان و خاطرات تلخ و شیرین شاعر است.