تاج خوشبختی رخنه در جانم نمودی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار علی معصومی
- تاج خوشبختی رخنه در جانم نمودی...
تاج خوشبختی
رخنه در جانم نمودی و نشستی بر دلم
ریشه کردی در تن و کاشانه و آب و گلم
خانه در آوارگی دارم چه می دانی ولی
گشته ای جغرافیای مرز حق و باطلم
تا نهادی تاج خوشبختی سر دلداده را
سایبان از شعله دارم، شمع بزم محفلم
از همان روزی که لاف مهربانی می زدی
جز غم آوارگی دیگر چه کردی حاصلم
غرق امواج پریشانم در اقیانوس و باز
چون حبابی می کشی تا انتهایی ساحلم
کوهی از سرگشتگی دارم بروی شانه ها
تا کجا باشد مسیر کوره راه منزلم!
بال پرواز مرا از آسمان دزدیده اند
من همان افتاده در دامی چنین ناغافلم
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، حکایت دل شکستهای است که با وجود ظاهری خوشبخت، در رنج و آوارگی به سر میبرد. عشقِ ادعایی، بجای شادی، تنها غم و سرگردانی برای شاعر به ارمغان آورده و او را در اقیانوسی از پریشانی غرق کرده است. حال شاعر، همچون حبابی بیهدف در ساحلِ ناامیدی رانده میشود و آرزوی پروازش نیز از او گرفته شده است.