تو نه یک برگ خشکیده از...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

تو

نه یک برگِ خشکیده از پاییز

که در مُشتم دندان قروچه کنی

و نه حتی

خاطره‌ای از دودِ غلیظِ قهوه‌خانه‌های قدیمی

تنباکو، رفیق!

تو، تو، تو

پادکست پخش نشده ای از ریه‌ها هستی

صدایی خفه از سلول‌های سرطانی که

در کُنجِ تاریکِ یک کافه‌ی شلوغ

با ریتمِ «پلکیدن»‌های ناگزیر

به نجوا نشسته‌اند

هر پُک

نردبانی از DNA

مخلوط با دودِ خاکستریِ شک

ما

کاشی‌هایِ ترک‌خورده‌یِ جهان غیر موازی

که سیگار

خط‌چینِ مرزهایش را

رویِ لب‌ها کشیده

و مدام

بویِ سوختگیِ «شدن» در گلو

شانه ی خلط را غلغلک می‌دهد

تاریخ

زیرسیگاریِ بزرگیست

پر از ته‌مانده‌یِ فیلترهایِ فراموشی

و هر کام

یک فلاش‌بکِ کُند

به آن لحظه‌ای که

از «بودن» دست کشیدیم

آه، تنباکو!

ای مجسمه‌یِ بخارگرفته‌ از پوچی

ریشه هایت

در اعماقِ بیابان‌هایِ «خواستن» خشکیده‌اند

و ما

پیک‌هایِ آخری هستیم

که در لیوانِ «انتظار»

ته‌نشین شده‌ایم

پایانِ یک نخ

شروعِ یک سکوتِ ممتد نیست

تغییرِ فازِ یک «واقعیتِ مجازی» است

به یک «هولوگرامِ ریه»

دکتر سید هادی محمدی
ZibaMatn.IR
دکتر سید هادی محمدی
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

این شعر، سیگار را به مثابه پادکستی خفه و خاموش از سلول‌های سرطانی توصیف می‌کند که در اعماق وجود ما جای گرفته‌اند. هر پک، گامی به سوی نابودی و فراموشی است؛ گذشته‌ای پر از پشیمانی و آینده‌ای مبهم. سیگار، مرز میان واقعیت و خیال را محو کرده و ما را در هاله‌ای از پوچی و انتظار فرو برده است. پایان یک نخ، نه پایان، بلکه تغییر فاز به سوی واقعیت دیگری است.

ارسال متن