آرام می آمد تا خزان را...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عاشقانه غمگین
- آرام می آمد تا خزان را...
آرام میآمد تا خزان را به بهار تبدیل کند،
چنان من را درگیر کرد که آسمانم تیره و تار شد.
آمدنش بوی زندگی میداد،
مثل نسیمی که بر برگهای خشکِ دلم میوزد و یادم میآورد هنوز میشود سبز بود.
اما چه زود،
آن آرامشِ شیرین، به دلتنگیِ عمیق بدل شد.
بهاری که با نگاهش آغاز شد،
با رفتنش در سرمای زمستان جا ماند.
حالا من ماندهام با آسمانی گرفته،
که هر شب، تصویر او را در خودش پنهان میکند.
و هنوز باور دارم، اگر برگردد…
اگر فقط یکبار دیگر بیاید،
باز هم میتواند از میانِ تمام تاریکیها،
برای دلم، بهاری تازه بسازد.
تفسیر با هوش مصنوعی
عشق آمد و زندگی را نوید داد، اما زودگذر بود و جایش را به دلتنگی سپرد. بهاری که با حضورش آغاز شده بود، با رفتنش به زمستان تبدیل شد. حالا عاشق، دلتنگ و امیدوار به بازگشت معشوق است تا دوباره بهاری در دلش جوانه بزند.