شب های سرد را هیچ ژاکتی نمی فهمد
دستان یخ کرده ام اما چرا.
گونه های خیس را هیچ دستمال کاغذی نمی فهمد
بالش خیسم اما چرا.
گوشی تلفن چه می فهمد برای چه بوسیده میشود
کفش هایم چه می فهمد چرا یک کوچه ی خاص را هر روز قدم می زنم
و مادرم نمی داند چرا هر روزی که می گذرد، سال ها شکسته تر میشوم
و تو هم حتما نمی دانستی جرم قتل عمد را وقتی که می گفتم بی تو می میرم..
ZibaMatn.IR