شب است و من در تاریکی...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن شعر غمگین عاشقانه
- شب است و من در تاریکی...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
شب است...
و من، در تاریکیِ خودم
به واژههایی فکر میکنم
که هیچوقت نگفتم.
حرفهایی که لبهایم را سوزاندند،
اما به گوشِ تو نرسیدند.
عشق، درونِ من
چون رودخانهایست
که از ترسِ سنگها
خودش را پنهان میکند.
قلبم
گاهی فرمان میدهد،
بدنم مطیع است،
و عقل،
جایی گوشهای مینشیند و
خسته تماشا میکند.
میترسم...
از شبی که
این رود طغیان کند،
و تو
بر لبِش باشی
بیآنکه
دستت را به سویم دراز کنی.
محمد قائدی
ZibaMatn.IR
تفسیر با هوش مصنوعی
شعر در شب و تنهایی، از ناگفتههایی میگوید که عاشق را میسوزاند. عشق پنهان، چون رودی ترسان، در قلب او جاریست. دل فرمان میدهد و عقل نظارهگر است. شاعر از روزی میترسد که این عشق سرکش آشکار شود و معشوق بیتفاوت بماند.