شب از قاب پنجره آغاز می...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

شب،

از قابِ پنجره آغاز می‌شود،
جایی میانِ سکوتِ دیوارها
و نفسِ آهسته‌ی زمان....

ماه، روی شانه‌ی من خم شده است،
و رازِ ماندن را
در گوشِ سایه‌ها نجوا می کند.
پراز بال و پرم...
از گون تا گندم...
از یاس تا یاسین‌..‌

صدای دوری می‌آید،
از جایی که چراغ‌ها خواب می‌بینند
و خیابان، زیرِ قدم‌های عابران
بهتی دوباره را به خاطر می سپارند.‌.

همراه خش خش برگها
دست‌هایم ستاره می‌چینند از دشت شب...
برای دلی که هنوز
به روشنی ایمان دارد....

چه عرفان نابی است
جاری است از کرانه ها...

در،سکوت شب،

درامتداد خیابان ،
در سرود درختان ،
در انزوای برکه وماه ...
تپش قلب تهمینه
رستم را می خواهد ، آعوشی گرم
.
من بوی سیب ممنوعه را
در عطر شب بوها حس کرده ام
در لابه لای اطلسی ها.
در آواز زنجره ها.
من حسرت آه و مهتاب را
دمنوشی از بخور اساطیر می نوشم
وه که چه زیباست کوچه های شور و جنون..

من در متن عرفان جاری ام
و دلی که ایمان دارد به بودن تو...

اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR
ارسال متن