آزاده باشیم و حقیقت را بگوییم...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار اعظم کلیابی
- آزاده باشیم و حقیقت را بگوییم...
آزاده باشیم و حقیقت را بگوییم
در وادی اندیشه راه حق بجوییم
گاهی بگوییم از غم و بیهم نوایی
از سستعهدیها و رنج بیوفایی
هرچند خوب است از گل و ریحان بگوییم
از شمع از پروانه و هجران بگوییم
هرچند درد عاشقی درد کمی نیست
این درد را غیر صبوری مرهمی نیست
لیلا و مجنون گر میان قصه هایند
لیلا و مجنون های ما هم آشنایند
پیوسته باید از غم ایران بگوییم
از راهیان جاده ی ایمان بگوییم
از جنگ از تحریم از فقر و نداری
از سرزمین خوب ایران پاسداری
از سفره های خالی با درد پیوند
از مرد و زن های سترگ چون دماوند
از کودکان کار و از مردان بیکار
پای برهنه در مسیر سخت و ودشوار
از کشتی میهن که در امواج دریا
تا ساحل امنی کشانیده است خود را
از زلزله از سیل و از آتش بگوییم
این درد ها را در دل آتش بجوییم
از شاهدان و لالههای خفته در خاک
از شیرهای بیشه از مردان بی باک
آه ای زمین لاله گون ای خاک ایران
ای بیشه ات جولانگه خیل دلیران
ای سرزمین لاله ها و سرو آزاد
خاکت سرشته با گِل شیرینِ فرهاد
فرهاد ما دل را به دریای جنون زد
خود را به آب و آتش و بر خاک وخون زد
از کوی شیرین آمد و تا مرزها رفت
از سرزمین عشق تا کوی خدا رفت
ای آنکه در خاکت شقایق خانه دارد
مستی ی ما تاثیر از این میخانه دارد
باید بگویم قصه ی آزادیات را
فرّ و شکوه و شوکت و آبادی ات را