سایه ات اما هست پدر من...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار اعظم کلیابی
- سایه ات اما هست پدر من...
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
سایهات اما هست
پدر...
من در این شهر بزرگ
تنها و تنها راه میروم
اما انگار دستت
هنوز بر شانۀ من است
مانند بارانی سبک
که سنگینیاش سبکبارم میکند.
صدایت را میشنوم
از پشت قرنها سکوت
از لابهلای برگهای تقویم کهنه
که باد ورق میزند...
میگویی:"قوی باش."
و من
در میانۀ این طوفان بیامان
تبدیل به درختی میشوم
که ریشههایش را تو آبیاری کردی.
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR
تفسیر با هوش مصنوعی
شاعر در این شعر از حس دلتنگی و فقدان پدر میگوید. او در شهر بزرگ احساس تنهایی میکند، اما حضور معنوی و راهنمایی پدر را همواره حس میکند. پدر همچون بارانی سبک، آرامش بخش و دلگرم کننده است و صدایش از گذشته به او قوت قلب میدهد و او را در برابر سختیها استوار میکند.