دوری از تو حسرتی بی رحم...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
5 امتیاز از 1 رای

دوری از تو حسرتی بی رحم شد در جان من
زنده مانی از سرِ اجبار هم تاوانِ من

خو گرفته روزهایم با سکوتِ حنجره
قصه ای ناگفته دارد بغض در چشمانِ من

با یقین از مرگ می پرسد نفسها بارها
وقتِ رفتن می رسد؟کِی می رسد پایانِ من؟!

خواب دیدم بوسه یِ خورشید بر پیشانی ام
کاش شادی باز آید در دلِ کنعانِ من

یوسفی گم گشته ام، جا مانده ای در چاهِ خود
کو زلیخایم که آغوشش شود زندانِ من؟

بهاره_طلایی
ZibaMatn.IR
#بهــاره_طــلایی زیدی
ارسال شده توسط
ارسال متن