تا نشستیم در غمش، برخاست او آتشی در دل، نهان انداخت او سالیان در شوق دیدارش گذشت... «دیدمش... گفتم: منم... نشناخت او»
عکس نوشته تا نشستیم در غمش برخاست او...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.