در عشق بازی دلم گل پای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای
در عشق بازی دلم گل پای هر دیوانه ریخت
تا که او هم گوی آتش را بر این گلخانه ریخت
بارها این عقل با صد قصه دل را پند داد
آخر سر بازهم دل، آب بر خسخانه ریخت
حیف، دُرّی را که من با اشک عبرت ساختم
دل چه راحت رفت و آن را بر سر بیگانه ریخت
من به خوش رویی مردم دل نبندم ای فلک
چون که با لبخند ابری سیلها بر خانه ریخت
آن شرابی را که من با صبر، کهنه ساختم
چشم یک حورینما امروز در پیمانه ریخت
احتمالا بازهم مغبون عشقی دیگرم
ماه من شب زلف خود را باز و بر ویرانه ریخت
مهدی فصیحی
ZibaMatn.IR