دل ز سودای تو شد خانه...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل ز سودای تو شد خانه...
دل ز سودای تو شد خانهی ویران من است
جان به قربان تو و این تن بیجان من است
شورشِ شیداییام بین، ای مهِ بیاعتنا
این جنونِ بیامان، آتش به دامان من است
آینهی روبرو، تصویری از پژمردگی
خاکِ سردی بر جبین، این خط پایان من است
در شبِ هجران، نگاهم سوی مهتاب است باز
این امیدِ خامِ دل، نورِ پریشان من است
زیرِ بارانِ فراقت، قامتم خم گشته است
این شکستِ بیصدا، رازِ نمایان من است
خواب دیدم، در بغل دارم تو را، ای نازنین
این خیالاتِ عبث، دنیای پنهان من است
چشم بگشا، تا ببینی اشکِ حسرت در دلم
این سرشکِ خونچکان، دریای طوفان من است
در قفس، مرغِ دلم میخواند از آزادیاش
این نوایِ دردناک، شرحِ پریشان من است
ساحلی نیست در این دریای بیکرانِ غم
این غمِ بیانتها، ساحل گریزان من است
آخرین حرفِ دلم، نامِ تو، ای جانِ جهان
این سرودِ ناتمام، وردِ زبان من است