خیالت خیالم چون دو پرنده...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

‍ خیالت
خیالم
چون دو پرنده‌ی بی‌قرار
از مرزِ خاموشِ آسمان می‌گذرند
و در شکاف‌های پنهانِ زمان
به تصویرهایی موازی بدل می‌شوند.

هر بال،
پنجره‌ای به جهانِ ناشناخته،
هر پر،
نقشه‌ای از سرزمینِ خواب.

ما
در میانِ این بی‌پایانیِ تکه‌تکه
به شکلِ یک صدا،
یک نور،
یک سایه
یکی می‌شویم.

نه در گذشته،
نه در آینده،
که در جایی
ساعت‌ها
چون پرندگانِ خسته
بر شاخه‌های بی‌انتها
خاموش مانده‌اند،
و تنها پژواکِ پروازمان
جهان را دوباره می‌سازد.

خیالت
خیالم
چون دو رودخانه‌ی بی‌قرار
در دلِ کوه‌های شفاف جاری می‌شوند،
و هر قطره،
جرقه‌ای است
که بر پیشانیِ شب
می‌نشیند.

ما درونِ لایه‌های پنهانِ خویش
چهره‌های بی‌شمار خود را می‌بینیم،
و هر بار که چشم می‌گشاییم
جهانی تازه از ما زاده می‌شود؛
جهانی که در آن
هیچ مرزی میان خیال و حقیقت نیست،
هیچ دیواری میان من و تو نیست.

خیالت
خیالم
چون دو پرنده‌ی سبکبال
تمام زمان‌ها را اوج می‌گیرند،
برای یکی شدن،
برای محو شدن در بی‌کرانگی،
برای تولدی دوباره
در جایی که هیچ‌کس نامی ندارد،
و تنها پرواز است
که باقی می‌ماند.

احمد کمائی
ZibaMatn.IR
از من
ارسال شده توسط
ارسال متن