به نام او که دیگر نیست...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

✍️هدی احمدی
روز _مادر _مبارک
روز_مادر_آسمانی_مبارک

"به نام او که دیگر نیست...."

🕊مادرم! هیچ‌ وقت به نبودنت عادت نمی‌کنم... این یک دروغ بزرگ است که به خودم می‌گویم تا زنده بمانم. دروغی که هر روز صبح با آن از خواب بیدار می‌شوم و شب‌ ها با آن به خواب می‌روم. حقیقت این است که نبودنت مثل یک سیاهی مطلق، تمام زندگی‌ام را فرا گرفته است.

مادرم! نبودنت فقط یک جای خالی نیست، یک حفره‌ی عمیق است که هر چیزی را که به داخلش می‌افتد، می‌بلعد. خوشی‌ ها، امیدها، آرزوها... همه در این سیاهی گم می‌شوند. مثل یک خانه‌ی متروکه هستم که دیگر هیچ پنجره‌ای رو به نور ندارد.

مادرم! می‌گویند زمان همه چیز را حل می‌کند، اما این دروغ است. زمان فقط درد را کهنه‌تر می‌کند. هر چه زمان می‌گذرد، بیشتر به نبودنت عادت نمی‌کنم، بلکه بیشتر می‌فهمم که چه چیزی را از دست داده‌ام.

مادرم! صدایت، خنده‌هایت، نوازش‌هایت... همه‌ی اینها مثل یک رویای دور از دسترس، در خاطرم جان می‌دهند. هر بار که به یادشان می‌افتم، انگار خنجری در قلبم فرو می‌کنند. می‌دانم که دیگر هرگز نمی‌توانم دوباره آنها را تجربه کنم.

مادرم! دنیا بعد از تو، یک جای بی‌رحم و ترسناک است. دیگر هیچ پناهگاهی ندارم، هیچ آغوشی که در آن آرام بگیرم. انگار در یک دریای طوفانی، بدون هیچ قایقی، رها شده‌ام.

مادرم! هر شب با چشمانی خیس و دلی پر از غم، به آسمان نگاه می‌کنم و از خدا می‌پرسم: "چرا؟ چرا او را از من گرفتی؟" اما هیچ جوابی نمی‌شنوم. فقط سکوت و تاریکی.

مادرم! دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست. رنگ‌ها بی‌رنگ شده‌اند، طعم‌ها بی‌مزه شده‌اند، صداها گنگ شده‌اند. انگار تمام زندگی‌ام، بعد از تو، به یک فیلم سیاه و سفیدِ بی‌صدا تبدیل شده است.

مادرم! دلم می‌خواهد فریاد بزنم، آنقدر بلند که صدایم به گوشت برسد. دلم می‌خواهد بگویم که چقدر دلتنگتم، چقدر بهت نیاز دارم. اما می‌دانم که فایده‌ای ندارد. صدایم فقط در سکوت این اتاق میپیچد.

مادرم! نبودنت یک کابوس بی‌پایان است، یک شکنجه‌ی روحی ست که هرگز تمام نمی‌شود. من محکوم به تحمل این درد هستم، تا ابد.

مادرم! دیگر نمی‌دانم چطور زندگی کنم، چطور نفس بکشم، چطور لبخند بزنم. فقط می‌دانم که بدون تو، هیچم، هیچِ هیچ. یک سایه‌ی سرگردان، یک روحِ زخمی، یک قلبِ شکسته.

مادرم! ای کاش می‌توانستم به عقب برگردم، فقط یک لحظه، فقط برای اینکه دوباره صدایت را بشنوم، دوباره در آغوشت بگیرم. اما این فقط یک آرزوی محال است.

مادرم! تا ابد در حسرتت خواهم سوخت، تا ابد با درد نبودنت زندگی خواهم کرد. تو رفتی و تمام شادی‌هایم را با خود بردی. اکنون، فقط غم و حسرت برایم باقی مانده است.....
یادت گرامی حضرت مادر🥀❤️

✍️هدی احمدی
ZibaMatn.IR
دلنوشته های هُدی
ارسال شده توسط
ارسال متن