دل چو طفلان گیرد از هجران...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار مهدی غلامعلی شاهی
- دل چو طفلان گیرد از هجران...
دل چو طفلان گیرد از هجران تو دامان مرا
نقش رویای تو بیند هر دم این چشمان مرا
باد اگر گردی رساند از سر کوی وصال
میشود چون سرمه روشن دیده گریان مرا
سرو بستان گر چه دارد قامت رعنا ولی
نیست تاب آنکه بیند قامت خمدان مرا
قلب بیمارم که عمری در پی مرهم نبود
وصل تو مرهم شود این قلب بی سامان مرا
آتش عشقت چنان زد شعله بر جان و تنم
کز شرارش سوخت هستی با همه امکان مرا
نغمه بلبل نباشد خوشتر از آواز تو
گوش جان محتاج باشد نغمه مستان مرا
گر چه عالم پر ز نیرنگ است و فریب و ریا
نام نیکت چون سپندی دور سازد آن مرا
درد هجرانت فزون از طاقتم گردیده است
رحمتی کن تا نبینی این تن بی جان مرا
بحر بی پایانی و من قطره ای گم گشته ام
راه بنما تا ببینی ساحل و پایان مرا
در شب تاریک هجرانت امیدم سوی توست
تا ببینی روی ماهت در شب هجران مرا