چامک گل شب بو تو را...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار صدیقه جُر
- چامک گل شب بو تو را...
چامک
گل شب بو
تو را هر روز بو میکشم
عطرتو در ریههایم
ریشه کرده، ست
تو گل نسترنی
که در گلدان قلبم
بیصدا قد کشیده ای
نگاهت مثل نور ماه
بر دیوار احساسم میرقصد
و قلبم پر از محبتی ناب
میشود
باران بودنت
کویر تنهاییام را
سیراب کرده است
و من درنگاهت غرق
خوشبختی ام،
حضور تو مثل شعلهایست
که شبهای بیانتها را
روشن میکند
لبخندت دنیای دیگری
در درونم میسازد
که هیچکس جز تو
نمیبیند
تو نسیمی هستی
که درختان خاطرم را
به رقص درمیآورد
و برگها در باد میخندند
تو همان گلی هستی
که خواب دیده بودم
اما فقط تو
واقعی کردی دنیایم را
عطر تواز قاب پنجرهها
به کوچهها میریزد
و حتی خیابانها
به عاشق شدنت
اعتراف میکنند
صدای تو
مثل موجی است
که به ساحل دل میخورد
و تمام سنگها زمرد میشوند
داشتنت
مثل رنگ نور است
که از آسمان میچکد
و هر چیز خاکستری
زنده میشود
نگاهت
مثل شیشهایست
که از آینده خبر میدهد
و من در انعکاسش
خودم را پیدا میکنم
تو
بارانِ شبهای خشک
و خورشیدِ روزهای سردی
با تو حتی سکوت
پر از موسیقی ست
و نگاهت هر لحظه
شعر میشود
تو مثال
دستهایی هستی
که میتوانند
قفل های کوچک
درون قلبم را باز کنند
حضور تو
مثل دانههای برف است
که آرام و بیصدا
تمام جهان را
سفید میکنند
هر نگاهت
مثل پلکانی است
که مرا به عمیقترین
لایههای خودم میبرد
تو رنگی هستی
که هیچ تابلو
نمیتواند نشان دهد
و هیچ قلم
قدرت ثبتش را ندارد
جز دیواره های قلب من
داشتنت مثل نفس کشیدن
ساده، است
اما حیاتی و بینهایت
محتاجم به بودنت،،