خوبیم! عمیقا خوبیم...
گیر کردهایم میانِ زهدانِ گربهی بداقبالی که مادر ماست... که دائم از درد به خود میپیچد، به در و دیوار میکوبد و ما دانه دانه میمیریم، ولی تمام نمیشویم، میمانیم تا نفر به نفر، مردنِ عزیزانمان را به نظاره بنشینیم و روزی هزاران بار بمیریم...
خوبیم، هرچند سیلیِ ناحق زیاد خوردهایم، که همیشه سیلیاش حوالهی دیگران است و درد و خونمردگیاش برای ما، که همیشه تهدیدش حوالهی دیگران است و تاوانش برای ما... هرچند آسمان هم این روزها ما را پس میزند، هرچند مردهایم و راه میرویم، بیواژهایم و حرف میزنیم...
اما به آدمهای بیرونِ این مهِ غلیظ و به چشمهای نگران بگویید؛ نگرانِ ما نباشند، خوبیم...
ZibaMatn.IR