زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

خیابان‌های یخ زده
تمام خیابان‌ها سفید شده بود و همچنان برف می‌بارید. زنی که بچه یکی، دو ساله‌اش را در بغل گرفته بود کلاه بچه را تا روی پیشانی کشید و گفت: «چه برفی... مامان جان برفو نگاه کن» نوزاد خواب‌آلود بود و چرت می‌زد. راننده گفت: «تو این برف و سرما آدم دلش برا این کارتن خوابا می‌سوزه... بیچاره‌ها چکار می‌کنن؟» زن گفت: «اینها که دلسوزی ندارن...» راننده گفت: «چرا ندارن؟» زن گفت: «مرده شوربرده‌ها همشون معتادن...» سکوت شد. کمی جلو‌تر زن گفت: «نگه دارین پیاده می‌شم» راننده ایستاد و گفت: «مواظب باشید... خیابون‌ها خیلی سر شده، مواظب بچه باشید» زن پیاده شد و در حالی که بچه‌اش را در بغل فشار می‌داد، دور شد. کف پیاده رو‌ها یخ زده و به‌شدت لغزنده بود...‌

ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن