متن معتاد

معتادِ تنهایی را
میان مردم می برند
و در کمپِ ترکِ خویشتن، به کشتن می دهند..!

- کتایون آتاکیشی زاده

معتادم و
یک قرص لبخند تو
برای سه شبانه روز من کافی ست...

ندارمت اما
دوست داشتنت را عاشقم.
اینکه شب ها با خیال خامی بخوابم
و صبح با امید مضحکی چشم باز کنم
من به این ناعلاجی خود معتادم
و خیال عاقل شدن هم ندارم.
آه !اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد..!
ندارمت افسوس...!
امّا دوستت دارم!
و من این دوست...

من هنوزم دچار چشماتم
چیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست
گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و
توو « فِرندای فیس بوکم» نیست

عکستو احمقانه می بوسم
تو که احساسمو نمی فهمی
حسمو وقت ِ دیدن ِ پسری
که نمیشناسمو نمی فهمی

وقتی « لایکش » میوفته رو عکست
بی...

توی "تاریکخونه" ی ذهنم
چهره ی تو دوباره ظاهر شد
زود فهمید این فقط عکسه
از خدا دل برید و کافِر شد

نیستی، خونه شکل یک قبره
قبری اندازه ی دو تا قالی
زده از تار و پودشون بیرون
استخونهای نعش خوشحالی

پای هر پنجره یه جای دنج
واسه ی...

دوتا معتاد خرما مى خوردند و هسته هاش به سمت هم پرتاب مى کردند
یکیش گفت: اشغر میدونی ما داریم چی کار می کنیم...؟!
گفت: نه
گفت: پشر ما داریم جنگ هشته ای میکنیم
اونم بین دو ابر قدرت

بهزیستی و طرح درمان اعتیادTC
طرح درمان اعتیاد اجتماع مدارTC ، یکی از خدمات سازمان بهزیستی کشور برای مددجویان نیازمند است. در این شیوه، دارو درمانی وجود ندارد و محور و هدف درمان، تغییر در شیوه زندگی و بازتوانی و توان بخشی در شخص بر اساس یادگیری اجتماعی و قواعد...

چشمانت
چشمانت را باز کن و علائم اعتیاد را بشناس. همیشه افراد معتاد ژولیده و بی خانمان نیستند.

خطر
احتمال اعتیاد در افرادی که دوست معتاد دارند چندین برابر سایرین است.

من به چشمان خیال انگیزت معتادم

وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی ست !
و دوستت می دارم رازی ست که
در میان حنجره ام دق می کند ... .
و مَن چگونه بی تو نگیرد دلم
اینجا که
ساعت وآیینه و هوا
به تو معتادند ...!؟ .

زن داداشم زنگ زده به بابام میگه:
حمید خیلی عوض شده احساس میکنم معتاد شده
بابام میگه : به من چه ما سالم تحویلش دادیم!!
یعنی ماشین لباس شویی ام بود تا یک سال گارانتی داره خانواده ما نه

I Get more addicted
to You Everyday...!

هر روز بیشتر بهت معتاد میشم


️️️

آقای قاضی
ما معتاد موبایل نیستیم
معتاد آدمای توشیم

خیابان‌های یخ زده
تمام خیابان‌ها سفید شده بود و همچنان برف می‌بارید. زنی که بچه یکی، دو ساله‌اش را در بغل گرفته بود کلاه بچه را تا روی پیشانی کشید و گفت: «چه برفی... مامان جان برفو نگاه کن» نوزاد خواب‌آلود بود و چرت می‌زد. راننده گفت: «تو این برف...

I Get more addicted
to You Everyday!

هر روز بیشتر
بهت معتاد میشم...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️️️

به چال گونه ی عاشق کشی مستانه معتادیم
خدا شکرت که در دام بلای عشق افتادیم

من به تو
معتاد و بیمارم...

جنگ
برادر ناتنی صلح بود که معتاد شد
به کشیدن ماشه

فدات بشم من
من به بوسیدن لبات معتادم
یا بیا ترکم بده
یا جور کن جنس مرا

مثل معتاد
ترکت میکنم هربار

باز زیر لب
میگویم

همین یکبار!

و من چگونه بی‌تو نگیرد دلم

اینجا که ساعت و

آیینه و

هوا

به تو معتادند..