به دنیا بگو
خوابهای زیادی برایش دیده ام
رویاهایی که هر کدام
پر از منطق عشق شده اند،
دیوارهایی که داشتن شان
مرا دلگرم به کوبیدن نقاشی هایم می کنند
به نمایشی دوباره از بازخوانی ام.
به دنیا بگو
دوستت دارم
نه آن قدر که دلگرمیش قاپ کلماتم را بدزدند و آرزوهایم را .
من بزرگشده ام
و دیگر فاصله ها را شماره می کنم
آنقدر که قافیه را نبازم
از جسارت ساده ی حاشیه های آزرده ی گوشه وکنار کتابهایم
یا اعتیادی که به عکسها دارم.
به دنیا بگو
مرا صدا که می کنند
هزار بار برمیگردم
از خانه ای که تو را نداشته باشد
دنیایی که بیخیالی گرفت تمام مرا.
به دنیا بگو
سلام که میکنم
علیکش دست پُر رفتن را میگیرد
و مناما نگاهم
امتدادی است
که در اعتماد عشق کشیده می شود.
همه باید میفهمیدند
سبد آرزوهایم
پُر از چشمهایی است
که از درخت آرزوها چیده بودم
اما
صدایم که میکنی
پشتم گرممیشود
برای خواب هایی که زیاد برایت دیده ام.
بیدارم کن
دنیا.
ZibaMatn.IR