من دلم انگور می خواهد، چو تاکستان بخند
از لبت یاقوت می بارد، انارستان! بخند
از شراب چشمهایت جرعه ی نابی بده
کوزه ها را بشکن از بیتابی مستان بخند
صید می خواهی؟ پریزاد کمان ابرو به دست!
من پلنگ اهلی ام، آهوی دشتستان! بخند
گیسوانت موجهای وحشی دریای عشق
مثل ساحل بر لب یک عصر تابستان بخند
هُرم آغوشت هوای شرجی و داغ جنوب
گرمی خرماپزان! جادوی نخلستان! بخند
دلخوشی هایم گره خورده به باغ روسریت
چادرت سقف امید این خیالستان بخند
تا عسل می نوشم از لبخند شیرینت پری
راز کندودارها! بانوی قندستان! بخند...
ZibaMatn.IR