زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کرد

که بی تو بغض شوم دست های گرمت را...

که حسرتم بشود لمس کردن موهات...

که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را...



تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخ

ندیدمت جز در چشم های راننده

که ناگهان وسط جاده عاشقم شده بود...

میانِ بغض خراسانیِ دو خواننده!



دو چشمِ قهوه ایِ رنگ چشم های خودت

چرا دروغ بگویم؟ نگاهِ گرمی داشت...

و تووی آینه با چشم هاش می خندید

و مثل تو کتِ خاکستریِ چرمی داشت



تو را بغل کردن در نهایت احساس

میانِ وحشیِ پر اضطرابِ بازوهاش

و بوسه چسباندن رویِ التهاب لبش

و دست بردنِ با عشق بر سر و موهاش



به چیزهای زیادی که تووی فکرم بود

به عاشقت شدن و بعد از آن، رها شدنم

به چشم هات؛ به مو هات؛ به طنین صدات

به در نهایتِ وابستگی جدا شدنم...



به شکل های زیادی تو را بغل کردم

به شکل های زیادی، ولی جواب نداد!

نه عشق، نه بوسه، نه نگاه، نه آغوش...

به چشم هام کسی جز خود تو خواب نداد



به شکل های زیادی تو را بغل کردم

دلیلِ خود کشیِ این زنِ جوان بودی!

سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کرد

تو چشم های تمام مسافران بودی
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن