بعضی از ادم ها
بی هوا
مثل رنگ های خیس
به پیراهنت می چسبند
وشهر را رها نمی کنند
بعضی
بی هوا از میان هفته های تو می گذرند
و روزهایت را له کرده و معلق رها می کنند
بی هوا گوش هایشان را می گیرند
تا تو را نشوند
بعضی از ادم ها
نمیخواهند ببینند
که مدام می میری
می میری
می میری
تا جمعه
و شنبه ها با دود و مه
بی هوا
توی هوای دم گرفته ی تهران
یک دفعه دیگر دماوند را نمی بینی
نفس می کشی
و اب معدنی نستله می نوشی
دوباره که فیلم می شود تهران
نگاهش می کنی خیس
و به تنش می چسبی
بی هوا
مگر می شود بی هوا دوست داشت؟!
دماوند را کجا پنهان کرده اید؟
این ماسک لعنتی
نفسم را بریده است
ZibaMatn.IR