صدای شکستنِ قلنج ِ تاریخ را می شنوم؛
که آماده ی شروعِ مجددِ لوپِ تکراری خود است؛
تا باز بشر آبستنِ کودکِ حرامزاده ای شود که صاحبش نا پیداست؛
و فقط دردی بدتر از زایمان و عشقی شبیه به مادرانگی از آن به یادگار خواهد ماند.
هر راه و تلاشی برای رهایی از این درد تنها دردی بیشتر به ارمغان خواهد آورد.
تنها امکانِ پیش رو ، خو کردن به درد است.
طوری که اگر نباشد ، باید نگران شد.
عاشقانِ خوشحال،مردمانِ بی درد و روشن فکرانِ امیدوار ، تمام افکار شما توهمی از خوشبختی ست؛
حتی عشق هم رسالتش تقسیمِ درد است
نه تدفینِ آن
سید میلاد حسینی
(فرمیلا)
ZibaMatn.IR