زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست

ز رویارویی‌ام او طفره می‌رفت
هراسان بود اواز دیدنم سخت

خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار

رسید از راه وقت و روز موعود
زدم ازخانه بیرون اندکی زود

چودیدم چهره اش قلبم فروریخت
توگویی اژدهایی برمن آویخت

به جای هاله‌ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا

ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ابرو و چشم فریبا

مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من

ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم

به خود چون آمدم دیدم که اونیست
دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست

به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن