زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

یا نور
یکی بود ... یککککی نبود
بانوی زیبایی بود به نام بهار
مخمل سبز نگاهش هزار دل پشت معجر خود داشت
به بلوغ رسید و نامش شد تابستان
... و حالا در این برهه از زمان ؛
در اوج آزاداندیشی ؛ به سنی رسیده ؛
که نامش شده پاییز و خزان ...؛
و این یعنی ؛
برگ ها اجازه دارند ازاین به بعد ؛
به هر رنگی دلشان خواست ؛ لباس بپوشند
...حالا بهاربانوی مخملین نگاه ؛
ابهتش شده صدچندان ... ؛
نامش شده ؛ فصل عشاق شیداوپریشان
گرچه پاییز غمنامه ی بهار است از دل روزگار
... و یک جهان بغض ... ؛ که به رنگ خون دل انار ؛
و طعم گس خرمالوهای باغ پدری ست
_و نارنجستانی که روزگاری ؛ عطر بهارنارنجش ؛
سرزمین آریایی مان را مست خویش می کرد و حالا ؛
خود نارنج ها ؛ به جای شکوفه ها ؛ رنگ دل خزان شده اند
پاییز نه هوایش دو نفره است نه تک نفره
... و نه حتی قصه ی نیمکتی تنهاست که روزی مامن دلداده ها بوده !!!
پاییز بغض فشرده ی زمین است ؛
از دل پردرد رنگ هایی که پس از سرسبزی ؛
به نهایت بلوغ رسیدند و حالا بلاتکلیف مانده اند ؛
بمانند روی تن درخت یا بریزند و تا بهار دیگر صبر کنند ... .
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×